وراي حجاب با برنده جايزه نوبل
پنج سال پيش؛ هنگامي که در راستاي برقراري مبادلات خبرنگاري به ايران سفر کردم؛ دوست داشتم همه بدانند که زنان مقاوم با چه وضعيتي در سرزميني زندگي مي کنند که بزرگسالان مونث آن مجبورند در اماکن عمومي با حجاب باشند و بهاي قانوني آنها نصف بهاي مردان در نظر گرفته مي شود. کسي بهتر از شيرين عبادي قادر نبود که در فهم وضعيت زنان در يک جامعه اسلامي به من کمک کند. اکنون دنيا او را بعنوان برنده جايزه صلح نوبل مي شناسد. نامزد غير منتظره اي که توانست پاپ را هم پشت سر بگذارد.
با توجه به ساعاتي که من در ژوين سال ۱۹۹۸ با او سپري کردم؛ به جرات مي توانم تصديق کنم که کميته [نوبل] انتخاب بر جسته ايي کرده است. تاثير اين جايزه فراتر از مرزهاي ايران خواهد بود و اميدواري هاي زيادي براي مردم خاورميانه؛ بويژه براي زنان؛ که به خاطر کسب برابري مبارزه مي کنند؛ به ارمغان خواهد آورد.
وقتيکه در تهران زنگ درب خانه اش را زدم؛ روسريم را مرتب کردم. من مجبور بودم که حجاب داشته باشم. حضور بدون حجاب اسلامي در انظار مي توانست منجر به بازداشت من گردد. خانم عبادي با حجابي مشابه حجاب من درب را باز کرده و براي سلام گويي با من دست داد. حرکتي غربي که معمولا کمتر در ايران صورت مي گيرد. درب را بست و در حاليکه لبخند به لب داشت روسري خود را از سر برداشت واز من نيز خواست که روسريم را بردارم. با آرامش خاطر از او پرسيدم: « يعني من هم مي توانم روسريم را بردارم؟» لباس اضافه اي که در گرماي بهد ازظهر بر تن آدم سنگيني مي کرد. در طول روز که مجبور به انجام ملاقاتها و مصاحبه هايم بودم به ندرت مي توانستم از شر آن خلاص شوم. اما عبادي خيلي زود به من فهماند که حجاب اجباري يکي از حداقل نگراني هاي زنان ايران است.
عبادي در دوران حکومت شاه به عنوان اولين قاضي زن منصوب شد و بعد از انقلاب سال ۱۹۷۹ به رهبري خميني ؛ مجبور به استعفا گرديد. اما انقلاب اسلامي از او يک فرد انقلابي ساخت. عبادي با بهره گيري از دانش و مهارتهاي حقوقي خود به عنوان نماينده زنان بيانگر اعتراض آنان گرديد.
او مي گفت که اسلام مسبب گرفتاري هاي زنان نيست. مقصر ديدگاه مرد سالارانه حکومت و تفسير عميقا غلط آن از اسلام است.در هنگام گفتگو به من گفت که براي زنان اهميت دارد که حق طلاق گرفتن از شوهرانشان و حق سرپرستي فرزندانشان را کسب نمايند. در يک مورد طلاق اگر فرزند پسر بيشتر از ۲ سال و فرزند دختر بيشتر از ۷ سال داشته باشد؛ قاضي حق سرپرستي آنها را به پدر اعطا مي کند. فرزندان به مثابه مايملک هستند و زنان هيچ حقي در اين مايملک ندارند.
يکي از موارد نگراني هاي او سنت است. در قانون اسلامي ارزش زن نصف ارزش مرد منظور گرديده است. به اين معني که اگر مثلا خانواده زني که در يک تصادف اتومبيل کشته شده است؛ تقاضاي خون بها نمايند. دادگاه خون بهاي يک مرد را محاسبه کرده حق دريافت نصف آنرا به خانواده مقتوله مي دهد.
در چنين شرايطي لغو قوانين حجاب در واقع از اولويتهاي کم اهميت تر زنان محسوب مي شود. زمانيکه من براي گرفتن عکس براي روزنامه از او کسب اجازه کردم؛ او مراقب بود که حجابش را رعايت کند. در هنگام گفتگو عبادي به انگليسي صحبت مي کرد و در مواقعي که توضيحات کمي پيچيده مي شد به مترجم من اشاره نموده و به فارسي صحبت مي کرد. در آشپزخانه کوچکي که در کنار دفتر کارش قرار داشت قهوه درست کرد. او با حرارت در مورد مشکلات عديده مبارزه با حکومت و در باره اراده اش براي ادامه راه تا آخرين نفس؛ صحبت مي کرد. او مي گفت که در غير اين صورت مجبور به تن دادن به نظامي است که زنان را به عنوان برده مي خواهد.
او نه تنها حقوقداني عدالتجوست؛ بلکه مادر دو دختر نيز هم هست و من احساس کردم تلاش مي کند که الگوي درستي براي آنها باشد. اما من دوست داشتم که بيشتر در مورد وضعيت شخصي او بدانم. در ايران يک زن متاهل براي مسافرت به خارج مي بايستي اجازه کتبي از شوهرش داشته باشد. واو زياد مسافرت مي کند. در حاليکه لبخند ميزد خيلي راحت گفت: «شوهر من مرد مهرباني است». او گفت که مجوزهاي اينچنيني هيچوقت براي او مشکلي به همراه نداشته است.
من به خوبي مي دانستم که فعاليت هاي او هزينه نيز دارد. خشم و غضبي که حکومت بر او دارد. از او پرسيدم: «آيا تا به حال احساس ترس کرده اي؟» با اشاره سر گفت بله. او گفت که برخي مواقع مي ترسد. اما حس شجاعت دروني او مانع از توقف او مي شود.
طي سالهاي گذشته من گه گاه به عبادي فکر مي کردم. سه سال قبل زمانيکه به جرم تشويش اذهان عمومي دستگير و زنداني شد من نگران او شدم ولي متعجب هم نبودم. به ياد حرفهايش افتادم که مي گفت بعضي مواقع مي ترسد. و به او که در زندان بود فکر مي کردم.
هفته گذشته؛ زمانيکه تصميم کميته [نوبل] را شنيدم به تصوير با حجاب عبادي که آنرا در دفتر کارم نگاه مي دارم خيره شدم. آن زمانرا که باهم قهوه مي خورديم و مدام صحبت مي کرديم به ياد آوردم. بياد گرمي و ملايمت او؛ قدرت اطمينانش و ساکت ننشستن او افتادم. و بعد عکسهاي او را در کنفرانس مطبوعاتي اش در پاريس ديدم. براي اولين بار به عنوان برنده جايزه نوبل فرصتي يافته بود که با دنيا صحبت کند. و او روسري بر سر نداشت.
اصل مقاله به انگليسي